امیرحبیب الله سراج الملة و الدین
پایه گذار نوسازی در افغانستان
حبیب الله، امیر و پادشاهی بود که نوسازی در افغانستان را پایه گذاری کرد. زمانی که امیرحبیب الله به فرمانروایی منطقه منصوب شد، لقب سراج الملة و الدین (فانوس دین و مردم) را برای خود برگزید. او
نویسنده: لودویک و.آدامک(LUDWIG W.ADAMEC)
مترجم: زهرا جعفریان
منبع: www.iranicaonline.org
مترجم: زهرا جعفریان
منبع: www.iranicaonline.org
حبیب الله (ḤABIB-ALLĀH)
حبیب الله، امیر و پادشاهی بود که نوسازی در افغانستان را پایه گذاری کرد. زمانی که امیرحبیب الله به فرمانروایی منطقه منصوب شد، لقب سراج الملة و الدین (فانوس دین و مردم) را برای خود برگزید. او کشور را در صلح و آرامش به ارث برد. امیر، سرداران به نامی را که به دستور پدرش امیرعبدالرحمن (1880-1901) تبعید شده بودند را مورد عفو و گذشت خود قرار داد و آنها به بازگشت به افغانستان دعوت کرد. این افراد شامل دو گروه اصلی می شدند: تبعیدشده ها به هند که تحت مستعمرۀ نیروی نظامی بریتانیا بودند و گروهی که در امپراطوری عثمانی تحت فشار اصلاحات تانزماتهای قرن نوزدهم بودند. بزرگ ترین موفّقیّت امیرعبدالله در زمینۀ آموزش بود. او یک شورای ده نفرۀ آموزشی (انجمن معارف) به رهبری "سردار نصرالله" تشکیل داد که جلسات این شورا در هفته دوبار برگزار می شد و نظراتشان را برای تأییدی و موافقت به امیر تقدیم می کردند. عضوی از گروه تبعید شده ها به هند، محمّدنادرخان (بعدها نادرشاه لقب گرفت؛1929-1933) بود؛ که پس از آنکه خواهرش محبوبه "ملکۀ هندوستان" را به ازدواج حبیب الله درآورد، به یکی از موفّق ترین ژنرال های (سپهسالار) او تبدیل شد. و درهمان زمان که محمود طرزی به ملاقات جمال الدین افغان (q.v.; Dupree, p. 438) رفت، او نمایندۀ اصلی ترک جوان شد.طرزی از اصلی ترین حامیان تلاش های نوسازی امیر محسوب می شد. امیر متوجّه این امر شده بود که نوسازی در موارد نظامی و اصول اجرایی دولت مستلزم اصلاحات آموزشی، ایجاد و گسترش پایه های صنعتی است. وی اولویّت خودش را با انتصاب برادرش نصرالله در حکم وزیرآموزش وپرورش و پسر بزرگ او، عنایت الله در جایگاه فرماندهی ارتش به نمایش گذاشت.
هریک از چهار منشی و محرم اسرار او به ترتیب به مِسئولیّت امورشهری، نظامی، دادگاهی و امورخارجه منصوب شدند. امیر امور اجرایی و اداری استانی را نیز بازسازی کرد و چندین گروه شورای دولتی تشکیل داد که شامل کارشناسان مسلمان هندی می شدند. اگرچه اومسئولیّت های خود
را برای حکومت برکشور تقسیم کرد، امّا همچنان قدرت خود در تصمیم گیری های همه جانبه را حفظ نمود.
بزرگ ترین موفّقیّت امیرعبدالله در زمینۀ آموزش بود. او یک شورای ده نفرۀ آموزشی (انجمن معارف) به رهبری "سردار نصرالله" تشکیل داد که جلسات این شورا در هفته دوبار برگزار می شد و نظراتشان را برای تأییدی و موافقت به امیر تقدیم می کردند.
در سال 1903، وی مدرسۀ حبیبیه را پایه گذاری کرد. این مدرسه در ابتدا برای آن دسته از دانشجویانی که سطوح پایین تر آموزش مذهبی را تکمیل کرده بودند، تأسیس شد؛ آنها براساس یک برنامۀ درسی اصلاح شده انگلیسی- هندی تربیت می شدند که برای اوّلین بار به استفادۀ موارد غیرمذهبی نیز درآمد. به منظور آرام کردن علمایی که از یک انحصار آموزشی برخوردار بودند، چندین مدرسه به عنوان آماده سازی دانشجویان برای انتقال به حبیبیه تأسیس شد.
در سال 1907، مؤسسۀ ادبی (دارالتألیف) به منظور ترجمه متون انگلیسی و ارائۀ اصول آموزشی تأسیس شد. در سال 1914، دانشکدۀ تربیت معلّم (دارالمعلّمین) با هدف آموزش معلّمان برای مدارس جدید تأسیس شد. این دانشکده درابتدا در مدرسۀ سلطنتی قرارگرفت.
در ده سال اوّل حکومت امیر حدود دو میلیون روپیه کابل برای آموزش و پرورش اختصاص داده شده بود.آموزش نوین نظامی در سال 1909 باافتتاح دانشکدۀ نظامی (مکتب فنون حربیه) آغازشد، که در آنجا افسران ترکی دانش آموزان را برای آموزش علوم نظامی معرفی می کردند.
ژنرال محمّد نادر از میان پسران ارشد امیر، به عنوان بازرس مدرسه استخدام شد. پسران امیر، عنایت الله و امان الله (پادشاه بعدی) از اوّلین فارغ التحصیلان مدرسه بودند که کادر افسران نوین در امورنظامی را تشکیل می دادند.
مدرسه ای مخصوص خدمه های بیمارستان سلطنتی برای نورستانی های تازه منتقل شده و مخصوص پسران "مالک" (آشپزها) که در ابتدا شورش کرده بودند و پس از آن از کار خود پشیمان شده بودند، افتتاح شد.
حبیب الله خان در طول سلطنت پدرش بازرس صنایع بود. در سال 1892، امیر عبدالرحمن بااستفاده از یارانۀ انگلیس که معمولاً برای ساختمان سازی و حفظ همان مجموعه مورد استفاده قرارمی گرفت، یک کارگاه "ماشین خانه" تأسیس کرد. کارخانۀ اسلحه سازی نیز درکنار "ماشین خانه" توسعه پیدا کرد
متخصصان فنی بریتانیایی نیز در ساخت و نگهداری آن کمک می کردند. دستگاهی که با بخار کار می کرد، به دلیل کمبود چوب گران بود. یکی از اوّلین پروژه های حبیب الله، ساخت یک نیروگاه برقی- آبی در "جبل السراج" در استان "پروان" امروزی بود.این نیروگاه به دست مهندس آمریکایی"الف.ک.جوت" بین سالهای 1911و1918ساخته شد وطراحی آن به گونه ای بود که برای اوّلین بار برق کاخ خود امیر را تأمین می کرد، امّا ماشین خانه ای که با بخار کار می کرد تا دهه ها بعد از قرن بیستم همچنان فعّال بود.
مراحل اوّلیه در پیشبرد سلامت عمومی در حدود سال 1910با افتتاح یک بیمارستان غیر نظامی 40تخته (شفاخانۀ ملک) آغاز شد. رئیس ترک این بیمارستان، دکتر مونیرایزات بی، یک روش قرنطینه معرفی کرد وهمچنین یک واکسن ضد آبله تولید نمود. به علاوۀ یک بیمارستان نظامی جداگانه که توسط پزشکان هندی اداره می شد.
امیرازکارشناسان امپراطوری عثمانی،هند وتعدادی از غربی ها که عمدتا بریتانیا بودند دعوت کرد تا برپروژه های توسعه سازی خود نظارت کنند؛ (Dupree, p. 439) ودر نهایت ماشین خانه موفّق به تولید گلوله توپ، فشنگ، کفش ولباس کامل شد. این پروژه ها شامل ضرب سکّه، شیشه سازی، سنگ وبرش جواهرات می شد. تمام تولیدات ماشین خانه انحصار دولتی محسوب می شدند، امّا درهمان زمان هم تعدادی کارگاه خصوصی خانوادگی نیز فعّالیّت داشتند.
اوّلین خط تلفن در افغانستان قصر به دفاتر دولتی متصل می کرد وبعد از آن در سال 1910به جلال آباد ودر سال 1911به جبل السراج وپغمان گسترش پیدا کرد.
امیر برای استفادۀ شخصی خود تعدادی اتومبیل وارد کرد. تا اوایل سال 1912، حدود سی خودرو در افغانستان وجودداشت و سرانجام تعدادی تانگاس، تام تام و گاری های اسب سواری از هند وارد می شدند.
ساخت جاده هایی که برای خدمت به رفع نیازهای خود امیر آغاز شده بود، کابل را به جلال آباد و سپس به مرزهای هند وهمچنین به پغمان، جبل السراج، غزنی و قندهار متّصل می کرد، امّا با این حال همچنان از فیل ها برای حمل ماشین آلات و تجهیزات واردشده از خارج کشور استفاده می شد. مسیر انتقال ژنراتورهای برق از جلال آباد به جبل السراج برای فیل ها حدود دو ماه و نیم به طول می انجامید.
اوّلین پل های آهنی بر روی رودخانه کابل در جلال آباد و دارتنه ساخته شد، و بنابراین کابل را به درّۀ لغمان پیوند داد. پل آهنی رودخانه نیلاب در گلبهار در سال 1911 افتتاح شد.
معرفی یک ماشین چاپ مدرن و انتشار دوهفته یک بار روزنامۀ "سراج الاخبار افغانی" عواقب بسیار وسیعی را به دنبال داشت. این روزنامه در طی سال های 1911 تا 1918 به زبان فارسی و به سردبیری محمود طرزی در ایران منتشر می شد و بدین ترتیب به یک وسیلۀ تبلیغاتی برای احزاب ملی گرای اسلامی- افغانی تبدیل شد. طرزی مردم را درمورد امور بین الملل و اهمیّت نوسازی کشور آموزش داد. کارتون های سیاسی به بازار معرّفی شدند و همچنین این روزنامه شامل عکس هایی می شد که توسط امیر، عکّاس آماتور مشتاق گرفته شده بود و پیش از آنکه به نام حبیب الله خوانده شود، فیض محمّد کاتب سراج التاریخ بود که تاریخچۀ افغانستان تا دهه های آخر قرن نوزدهم را بیان می کرد. حبیب الله شخصاً بر نگارش آن نظارت داشت و سرانجام نیز در چاپخانۀ دولتی به چاپ رسید.
اصلاحات قانونی شامل لغو حکم سیا چاه (چاه سیاه) بود که زندانیان را برای به هلاکت رسیدن به آنجا می انداختند. مجازات های زندان جایگزین قطع عضو تبهکاران شد. مقرّرات خاص (نظام نامه ها) بر فرایند اداری و نظامی، برنامه های آموزشی مدارس، سیستم پستی، صدور مجوزسفر و سایر امور عمومی حکمرانی می کرد.
بدین ترتیب اصلاحات نوسازی در استان کابل آغاز شد و به آرامی نیز گسترش یافت. تزیین محل سکونت امیر (شامل اضافه کردن زمین گلف) و ساخت خط لوله آب آشامیدنی از پغمان و همچنین اقدامات عمومی فوق الذکر، اوّلین گام ها در روند نوسازی بودند که از نیازها و علایق امیر حبیب الله نشأت گرفت و پس از آن نیز به تدریج ادامه یافت.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}